سلام
دیشب دختر خاله هام زنگ زدن بعد از گفتن سلام گفتن مهشید جون هنوز نپریدی ؟؟؟ دیگه خسته شدم البته بگما طفلکیا یه سوال دیگه هم داشتن میگفتن 5 ماهه که کامپیوتر lcd گرفتن!
از آنتی ویروش میپرسیدن منم یه جورایی پیچوندمشون گفتم بعد رمضون میام نود 32 آبدیت نصب میکنم خوب مثلا مهندسم
فعلا دغدغه اصلی من و دختر خاله ها پریدنه
تو این شهری که زندگی میکنم اصلا ازشون خوشم نمیاد میخام برم ولایت شاید
یکی پیدا شه یه ماه مرخصی فکر خوبیه نه دیگه واقعا شوخی شوخی داره جدی میشه یه مطلبی یه جایی خوندم تصمیم گرفتم منم بنویسم
حالا این غصه رو بخونید
یکی بود یکی نبود غیر از خدا هیشکس نبود ننه صغری از دار دنیا یه دختر داشت اسمش رعنا بود تپل مپل {فقط یکم} هر وقت میرفت مانتو بخره آخرش دکمه های مانتو بهم نمیرسیدن ومجبور بود یا با نخ وسوزن {به روش ماهرانه } بعد انتظار داشت یکی یه دل نه صد دل هم عاشقش بشه قدش بد نبود حقیقتا هیکلی بود
ننه خیلی واسه دخترش غصه میخورد از همون اوان جوانی مادره خیلی تلاش میکرد اونو فرستاد دانشگاه آزاد درس بخونه بعد اینکه درسش تموم شد یه 5 سالی تو خونه ور دل مامان جونش موند ولی به دلیل افسردگی حاد ننه تصمیم گرفت اونو ببره خانه مشاور امید اونجا هم بعد کلی امیدواری رفتن به سر کارو به ننه پیشنهاد کردن ننه هم تمام تلاششو کرد دختر دسته گلشو بفرسته سر کار بعد یه سال موفق شد حالا رعنای غصه ی ما میره سرکار تو شرکت فاضلاب قبض رو مهر میزنه ماهی 50 تومن میگیره ساعت 5ونیم صبح میادو عصر 3.4 عصر بر میگرده اوایلش خیلی خوشحال هی گذشت و گذشت تا شد 32 ساله دوباره نشست با ننه درد و دل کرد گفت ننه شنیدم هر کی کامپیوتر نه رایانه گرفته خیلی زود رفته خونه ی بخت منم میخام ننه ناراحت میشه میگه دخترم نه گلم شوهر کامپوتری خوب نیست رعنا میگه ننه دیگه وقتشه بهم کمک کنی خلاصه بعد کلی حرف زدن ننه راضی میشه
دیگه خسته شدم بقیه بعدن
.
.
.
.
.
.
خلاصه ننه رفت النگوها دستبندشو فروخت تا واسه دخترش کامپیوتر با مانیتور lcd 19 اینچ اسکنر و پرینتر ومودم اکسترنال و یه هارد یه ترا بایتی و وب کمو و هدفون اووووف مابقی الزماه راستی میز و صندلی کامپیوتر هم خرید رعنا جون نشت پشت کامپیوتر و چون مودمش دایل آپ بود یه اشتراک شبانه از بغالی سر کوچه خرید اول شروع کرد به آی دی ساختن بگو خب
بعد تا ساعت 6 رفت تو چت روم واییییییییییی چهه حرفایی به ننه گفت ننه باید شبا حرف بزنم اینطوری نمیشه
شروع کرد تا ساعت 1 شب کلی خواستگار براش اومده بود رعنا هیجان خاصی داشت خوب اولین بار بود یکی بهش میگفت LOVE اول سعی کرد از بین خواستگاراش یکی رو انتخاب کنه
اووووووف خسته شدم منتظر بقیه باشید
سلام قشنگمُ من لینکت میکنم امابا چه اسمی گلم؟زاستی مطلب بانمکی بودمنو با اسم (دوست جونم شکلات) لینک کن
حرفای بی مزه ی مهشید
سلام لینکت کردم ولی حرفات خیلیم بانمکه.................
علیکم سلام من گشنمه رفتم بخوابم